کد مطلب:173350 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:136

امام و یارانش




شاها من ار به عرش رسانم سریر فضل

مملوك این جنابم و محتاج این درم



گر بر كنم دل از تو و بردارم از تو مهر

این مهر بر كه افكنم، این دل كجا برم؟



امام حسین علیه السلام، شب عاشورا، در جمع یاران خود پس از حمد و ثنای الهی فرمود:

من هیچ اصحابی را صالح تر از اصحاب خود، و هیچ مكتبی را نیكوتر و برتر از اهل بیت خویش، نمی دانم.

خداوند همه ی شما را جزای خیر دهد. اینك شب است و تاریكی آن، شما را در آغوش گرفته است. شما هم آن را برای خود مانند شتر راهواری قرار دهید، هر یك از شما یكی از فرزندان اهل بیت مرا بگیرید و در این تاریكی شب پراكنده شوید و مرا با این لشكر به حال خود بگذارید، زیرا آنان به جز من شخص دیگری را نمی خواهند.

در این هنگام برادران و تمام اهل بیت حسین علیه السلام گفتند:

ای پسر پیغمبر! مردم به ما چه می گویند و ما به آنان چه جوابی بدهیم؟

آیا بگوییم كه مولا و بزرگ و پسر پیغمبر خود را تنها گذاشتیم و در یاری او، تیری به سوی دشمن


پرتاب نكردیم و نیزه ای را به كار نگرفتیم و شمشیری نزدیم؟

نه به خدا قسم، از تو دور نمی شویم و با جان خود تو را نگهداری می كنیم تا در راه تو كشته شویم و مانند تو به شهادت نایل گردیم. خداوند زندگی را بعد از تو زشت و قبیح گرداند!

در این هنگام مسلم بن عوسجه از جای برخاست و با دل محزون گفت:

ای پسر پیغمبر! آیا ما تو را تنها بگذاریم و برویم، در صورتی كه این همه دشمن تو را احاطه كرده است؟!

نه به خدا قسم، چنین عملی امكان پذیر نیست و خداوند زندگی بعد از تو را نصیب من نگرداند، من می جنگم تا نیزه ی خود را در سینه ی دشمنانت بشكنم و شمشیر خود را كه در دست دارم بر آنان فرود آورم. و اگر هیچ گونه وسیله ای نداشته باشم، با سنگ مبارزه می كنم و از تو دور نمی شوم تا با تو بمیرم.

سعید بن عبدالله حنفی از یاران امام حسین علیه السلام برخاست و گفت:

به خدا قسم ای پسر پیغمبر! ما تو را تنها نمی گذاریم، تا خدا گواه باشد كه ما وصیت پیغمبرش محمد صلی الله علیه و آله و سلم را درباره ی تو حفظ كرده ایم و اگر بدانم كه در راه تو كشته می شوم و سپس زنده می گردم و پس از آن زنده زنده می سوزم و بدانم كه هفتاد مرتبه با من چنین می شود از تو دور نمی شوم تا قبل از تو مرگ خویش را ببینم. چگونه در راه تو جانبازی نكنم، در صورتی كه كشته شدن یك مرتبه بیش نیست و بعد از آن به عزت جاودانی و كرامتی خواهم رسید كه هرگز انتها ندارد.

زهیر بن قین بر پای خاست و گفت:

یابن رسول الله! دوست دارم كشته شوم و بعد از آن دوباره زنده شوم تا هزار مرتبه چنین باشم و خدا، تو و این جوانان و برادران و اولاد و اهل بیت تو را زنده بدارد.

گروهی دیگر از اصحاب امام حسین علیه السلام نیز عرضه داشتند:

ما تو را به دست ها و روی های خویش حراست می كنیم تا آن كه در حضور تو كشته شویم و به عهد پروردگار خود وفا نموده، تا آن چه بر ذمه ما واجب است به جای آورده باشیم.



گفت ای گروه هر كه ندارد هوای ما

سر گیرد و برون رود از كربلای ما



نا داده تن به خواری و ناكرده ترك سر

نتوان نهاد پای به خلوت سرای ما



تا دست و رو نشست به خون می نیافت كس

راه طواف بر حرم كبریای ما



این عرصه نیست جلوه گه روبه و گراز

شیر افكن است بادیه ی ابتلای ما



برگردد آن كه با هوس كشور آمده است

سر ناورد به افسر شاهی گدای ما



ما را هوای سلطنت و ملك دیگر است

كاین عرصه نیست در خور فر همای ما



یزدان ذوالجلال به خلوت سرای قدس

آراسته است بزم ضیافت برای ما [1] .





[1] صائب تبريزي (با تلخيص).